لونا عاشق قصههاست. قصهها دنیایش را روشن میکنند. او و فرانکلین، صمیمیترین دوستش که یک اژدهاست، توی کتابها، چیزهای زیادی دربارهی مکانهای مختلف و جستجوگری خواندهاند. تمرین نقشهخوانی کردهاند، حتی تلاش کردهاند به زبان موجودات دریایی و زبانهای رمزی و خاص صحبت کنند. برای همین، یک روز که فرانکلین میبیند هیچ خانوادهای ندارد، با کمک لونا تصمیم میگیرد به جستجوی خانوادهاش برود. اما حالا به هر کجا سر میزنند، خبری از خانوادهی فرانکلین نیست و یا حتی میگویند: «ورود اژدها به اینجا ممنوع است!» تا اینکه بالاخره لاکپشتِ لونا به آنها میگوید برای پیدا کردن خانوادهی فرانکلین باید به ماه سر بزنند. فرانکلین و لونا سفرشان به ماه را آغاز میکنند....