جک یک پسر
معمولی بود: سیزده ساله، با یک زندگی بیحادثه در شهر کسلکنندهی ویکفیلد. اما
حالا او یک قهرمان است. قهرمان هیولاها!
چهلودو روز پیش، هیولاها و زامبیها به شهر حمله کردند و
فقط جک و دوست نابغهاش کوئینت، به همراه دیرک قلدر مدرسه و ژوئن تنها بچههای روی
زمین هستند که باید با هیولاها مبارزه کنند. این وسط، یک هیولای سمج... بهتر است بگوییم یک هیولای خیلی خیلی وحشتناک و
غولپیکر سمج دست از سر جک برنمیدارد. حالا جک و تیمی که تشکیل داده، باید این
هیولای گندهبک را نابود کنند. یعنی موفق میشوند؟؟؟!