این دستبند مال تو می¬شه
چونکه دلت گرفته.
پیشش یه آرزو کن، کار می¬کنه سه سوته....
اَدی احساس می¬کند بین خواهرهایش گیر کرده و کسی به او توجه نمی¬کند. خواهر بزرگش، سوفی، دائم به او دستور می¬دهد و خواهر کوچکش، کامیل، هر چیزی را که اراده می¬کند به دست می¬آورد. وقتی یک بستهی مرموز با دستبندی جادویی به دست اَدی می¬رسد، او آرزو می¬کند که دیگر خواهر وسطی نباشد و... بوم... به خواهر بزرگتر خودش تبدیل می¬شود!