خوندن زندگینامه و بیوگرافی نویسندهها چه فایدهای داره؟ خب اولین چیزی که به ذهنمون میرسه اینه که خیلی از این نویسندهها آدمهای خیلی خفنی هم هستن، زندگیهای خفن داشتن و کارهای خفن داشتن. خوندن زندگینامههاشون کمک میکنه بفهمیم اونها هم مثل ما بودن، پس اگه اونها تونستن موفق بشن حتما ما هم میتونیم! از یه طرف دیگه، وقتی بدونیم نویسندهها کی بودن و چجوری زندگی کردن، فهمیدن و لذت بردن از قصهها و نوشتههاشون برامون هزار برابر لذتبخشتر میشه و اصلاً شاید متوجه نکاتی بشیم که بدون دونستن زندگینامهی نویسنده اصلاً حواسمشون بهشون نیست.
تولد، مدرسه و دانشگاه!
تری جونز سال 1942 اونا و 1320 ما، در یه شهر خیلی کوچولو در ولز به دنیا اومد. اگرچه خونوادهی جونز وقتی فقط پنج سال داشت به جنوب شرق انگلیس مهاجرت کردن، اما جونز همیشه خودشو یه ولزی دو آتیشه میدونست. جونز توی دوران مدرسه یه بچهی درسخون و مودب به معنای واقعی کلمه بود و توی همهی فعالیتهای مدرسه چه درسی و چه فوقبرنامه شرکت میکرد و موفق بود.
تری جونز خیلی زود به کمدی و فیلم کمدی علاقهمند شد، اما بخاطر شرایط مدرسهای که توش درس میخوند امکان تجربهی اجرا و بازیگری رو نداشت. مدیر مدرسهاش خیلی با هنرمندا و به خصوص بازیگرا مشکل داشت. جونز بخاطر یه اشتباه کوچیک تو امتحانش نتونست توی دانشگاههای مطرح شهرهای لندن و منچستر قبول بشه اما با کمی تاخیر تو سال 1961 بالاخره تونست وارد دانشگاه آکسفورد بشه تا ادبیات بخونه.
توی دانشگاه جونز خیلی زود نشون داد که توی دو چیز خیلی استعداد داره: تئاتر و نمایش، ادبیات و نویسندگی. جونز که حالا توی دانشگاه دیگه مانعی سر راهش نبود، شروع به فعالیتهای تئاتری کرد و برای مجلهی دانشجویی آیسیس توی دانشگاه آکسفورد مطلب مینوشت و طراحی گرافیکی میکرد. چیزی نگذشت که جونز همراه با یکی از دوستانش به اسم مایکل رادمن، یه گروه تئاتری راه انداختن و شروع کردن به تجربهی انواع مختلف نمایش. یکی از این نمایشهای کمدی یازده روز توی خود دانشگاه و شش هفته توی یه تئاتر بزرگ در لندن اجرا شد.
یک نابغه شکل میگیرد
جونز بعد از پایان تحصیلاتش مدتی به عنوان نویسندهی تبلیغاتی کار کرد و بعد هم به عنوان مسئول بازبینی فیلمنامه وارد بیبیسی شد. جونز یه دورهی کارگردانی دید و به عنوان دستیار وارد برنامههای تلویزیونی شد و طولی نکشید که بخاطر استعدادش به یکی از نویسندههای کمدی برای برنامههای شبانهی انگلیسی تبدیل شد. مدتی بعد دوستان دانشگاهش مایکل پیلین و رابرت هویسون هم به تیم نویسندهها اضافه شدن و دور هم شروع به کارهای بامزه کردن. مدتی بعد توی یه برنامهی تلویزیونی دیگه با تری گیلیام و اریک آیدل آشنا شدن و اونها هم به این اکیپ بامزه اضافه شدن. آخر سر هم دو نویسندهی دیگه آقایون کلیس و چپمن بهشون اضافه شدن. حالا وقتش رسیده بود که گروه کمدیشون یه اسم داشته باشه. این شد که یه گروه کمدی شکل گرفت که تاریخ کمدی رو برای همیشه تغییر داد: گروه کمدی مانتی پایتون.
مانتی پایتون، افسانهی کمدی
مانتی پایتون یک گروه طنز سورئال بود که اولین بار با سریال تلویزیونی سیرک پرندهی مانتی پایتون معروف شد. این گروه بعد از این سریال به قدری بزرگ شد که اون رو با گروه موسیقی بیتلز مقایسه میکنن. مانتی پایتون نماد کمدی و فرهنگ دههی 1970 میلادی محسوب میشد. طنز این گروه خیلی بکر بود و شوخیهاشون مرزهای طنز رو جابجا کردند. بعد از تموم شدن دورهی تلویزیونیشون، پایتونها فیلمهای سینمایی خیلی معروفی مثل «مانتی پایتان و جام مقدس» و «زندگی برایان» رو ساختن. سبک طنز این گروه انقدر منحصر به فرد و جذاب بود که هنوز هم به طنز مشابه طنز پایتونها میگن پایتونگونه.
تری جونز بعد از پایتون، نویسندهی کودک
تری جونز همزمان با حضورش در گروه مانتی پایتون و حتی بعد از اون، خیلی زود به عنوان یه نویسندهی معروف و محترم کتاب کودک و نوجوان تبدیل شد و چندتا از بهترین کتابهای کودک و نوجوان انگلیسی رو نوشت. تری جونز کتابهای کودکش رو اول برای دخترش نوشته بود، پس یه جورایی خوششانسیم که تصمیم گرفت این کتابها رو منتشر کنه. «میترسی یا میخندی؟» و «بخون و باور نکن» دوتا از این کتابها هستن که انتشارات کودک و نوجوان پرتقال به فارسی ترجمه و منتشرشون کرده.
تری جونز همهفن حریف
تری جونز یکی از فعالترین و خلاقترین آدمهایی بود که میشناسیم. جونز در کنار نوشتن کتاب کودک و کارهای کمدیش با گروه مانتی پایتون، به عنوان روزنامهنگار در روزنامهی معروف گاردین هم مقاله مینوشت. جونز همینطور خالق کارتون کودکان معروف اژدهاهای سوزان هم بود که زمان خودش خیلی معروف بود. جونز علاوه بر خلق این کارتون حتی صداپیشگی بعضی شخصیتها رو هم به عهده داشت! تری جونز توی هرچیزی که به خلاقیت و نوشتن و نمایش مربوط میشد مثل یه آچار فرانسه بود.
تری جونز همیشه فعالیتهای بشردوستانه و خیریه میکرد. جونز یکی از منتقدین جنگ عراق بود و از همون اول یکی از معدود افرادی بود که علناً با این جنگ مخالف بودن. مقالههای طنز تلخی که جونز برای نشریات آبزرور و گاردین نوشت و بعداً در کتابش هم منتشر شد اون زمان خیلی سر و صدا کردن.
جونز علاوه بر اینها بعد از مانتی پایتون به عنوان یه تاریخدان متخصص قرون وسطی هم فعالیت و پژوهش میکرد و چندتا کتاب در مورد حقیقت تاریخ اون دوران نوشت. مثلاً در یکی از کتابهاش جونز توضیح میداد که چطور شوالیههای کانتربری در واقع آدمهای شریف و با اخلاقی نبودن و یه گروه مزدور خیلی خشن بودن. جونز خیلی دوست داشت که ما حقیقت پشت نمایشها و کتابهای فانتزی در مورد قرون وسطی و دوران شوالیهها و پادشاهها رو هم بدونیم؛ همه چیز اونجوری که قصهها میگن گل و بلبل نبوده، مردم زندگی خیلی سختی داشتن، پادشاهها اکثراً آدمهای ظالم و بدجنسی بودن و شوالیهها به جای غرور و شرافت، برای چارتا سکه بیشتر آدم میکشتن.
پایان کار تری جونز، خداحافظ آقای فانتزی!
تری جونز سال 2015 متوجه شد که به بیماری زبانپریشی یا آفازی دچار شده. این برای جونز که کارش با کلمات و زبان بود خیلی خیلی سخت بود. این بیماری باعث میشه افراد به تدریج در درک زبان، صحبت کردن، خواندن نوشتن و چیزهای دیگه که مربوط به زبانه دچار مشکل بشن. سال 2014 در طول اجراهای زندهی تئاتری مانتی پایتون بود که بقیه متوجه شدن جونز در به خاطر آوردن کلمات و بیان کردن دیالوگها و صحبت کردن مشکل داره. بیماری خیلی زود شدیدتر شد و سال 2016 جونز دیگه حتی نمیتونست مصاحبه کنه و کمی بعد حتی قدرت بیان کلمات رو هم از دست داد.
مایکل پیلین، یکی دیگه از مانتیپایتونها میگفت این اواخر جونز دیگه حتی دوستان و خانوادهش رو به خاطر نمیاورده. جونز در سال 2020، یعنی 2 سال پیش، بخاطر همین بیماری در خونهش درگذشت. پایانی غمانگیز برای آدمی که همهی عمرش ذهنش فعال و خلاق بود.
پایتونها و طرفدارانشون برای همیشه تری جونز رو به عنوان یک ستارهی کمدی، نویسندهی بینظیر طنز، نویسندهی بهترین کتابهای کودک و نوجوان و یک انسان واقعی به خاطر خواهند سپرد. بین پایتونها، جونز اونی بود که فراتر از یه نویسنده یا کارگردان بود و به قول معروف از هر انگشتش یه هنر میریخت. درسته که دیگه تری جونز بین ما نیست، اما کتابهاش، سریالهاش، نمایشهاش و فیلمهاش برای همیشه توی ذهن ما و تاریخ جاودانه شدن.
اگه سرگذشت این نابغهی ولزی براتون جذابه، مطمئن باشین از خوندن کتابهاش که مجموعه داستانهایی خوندنی هستن هم لذت میبرین. امیرمهدی حقیقت مترجم خوبمون، از مجموعهی قصههای تری جونز کتابهای «بخون و باور نکن!» و «میترسی یا میخندی؟» رو به فارسی منتشر کرده که از بهترین کتابهای کودک و نوجوانه و توش پر از قصههای شگفتانگیزه.