"کنی
رایت" یه بچه مثل همهی بچهها نیست، اون یه ابَرقهرمانه. یه مرد فولادیِ
ضدضربه، راستش... اجازه بدین یه کم واضحتر بگم: "کنی رایت" فقط خیال میکنه
که یه ابَرقهرمانه، و فقط دوست داره یه مرد فولادی ضدضربه باشه، اما برعکس قهرمانها
اصلن قوی نیست و دیگران همیشه بهش زور میگن، تازه بچههای مدرسه هم صداش میکنن:
بچه ننه.... اما کِنی کوتاه نمیاد، اون میخواد هرجور شده به اوضاع مدرسه شون یه سر و سامانی
بده، اینجاست که باید چیکار کنه؟ قدرتهای خیالیشو بیاره توی واقعیت....