یه مرد قدبلند با شنل سیاه و قدمهای سنگین، و یه دختر بچه
که داره سعی میکنه از چنگ اون فرار کنه،اما موفق نمیشه بوسیله ی شنل سیاه بلعیده میشه و هیچ اثری ازش باقی نمیمونه..... وقتی "سرافینا" این صحنههای
وحشتناک رو توی راهروهای تنگ و تاریک عمارت میبینه، با وجود اینکه حسابی میترسه
تصمیم می گیره شجاعت رو انتخاب کنه و پرده از راز مرد شنلپوش برداره. اما نمیدونه
که در طول این مسیر، بزرگترین راز زندگی خودش برملا میشه... زندگی ای که هیچوقت
نمیدونست چرا باید مخفیانه و دور از چشم همه، توی زیرزمین عمارت داشته باشه...