مدت زیادی است که خشکسالی شروع شده است و مردم مجبور شدهاند که از کارهای روزمرهشان دست بکشند و آنهارا به حداقل برسانند. به چمنهایشان آب ندهند، مدت زمان حمامشان را کمتر کنند و استخرشان را پر نکنند. تا اینکه یکروز، تمام شیرهای آب خشک میشوند. ناگهان، محلهی آرام «آلیسا»، تبدیل به یک میدان جنگ میشود. میدان جنگی که ناامیدی اطراف آن را گرفته و همسایهها و خانوادهها، برای بهدست آوردن آب روبهروی هم قرار گرفتهاند. در این میان، پدرومادر آلیسا، به خانه بازنمیگردند و حالا جان خودش و برادرش، در خطر است و باید تصمیم مهمی بگیرد: آیا قرار است نجات پیدا کند؟