هنگامی که الماس کلیمور از بهترین جواهرفروشی شهر دزدیده میشود، استنلی کروسو فکر بکری به سرش میزند و تصمیم میگیرد به همراه دوستانش یک گروه کارآگاهی راه بیندازد.
استنلی، شارلوت، گرتی و فلیکس، با تنها سلاحشان یعنی حس کنجکاوی و عشق به ریاضی، به گوشه و کنار شهر سرک میکشند تا معمای الماس کلیمور را حل کنند.اما این تازه اول ماجراست.
آنها در این راه با رئیسپلیس جاهطلب شهر بگومگو میکنند، از رازهای تاریک پرده برمیدارند و در رستوران میبل یکعالمه میلکشیک میخورند. اما وقتی همهی راههایی که رفته بودند به بنبست میرسد، تنها به یک چیز اعتماد میکنند، همان چیزی که بهتر از همه میشناسند: اعداد. زیرا اعداد هیچوقت دروغ نمیگویند.