کتاب تصویری «
مهربان باش» یه روز معمولی تو سالنِ غذاخوریِ مدرسه رو به تصویر کشیده که تانیشا روی لباسش آب انگور میریزه و همهی بچهها میزنند زیر خنده.
همکلاسیاش یعنی راوی داستان یاد حرف مامانش میافته که همیشه بهش میگه «مهربون باش.» و دلش میخواد هر کاری از دستش برمیآد انجام بده تا ناراحتی تانشیا رو کمرنگ کنه.
تنها کاری که به ذهنش میرسه اینه که به تانیشا بگه رنگ بنفش رو خیلی دوست داره.
اما این جملهی معمولی که قدرت پاککردن غم تانیشا رو نداره. داره؟
کتاب تصویری «مهربان باش» با زبان ساده و تصویرسازیهای دوست داشتنیش مهربونی رو نمایش میده و با سوالها و صحنههایی که به تصویر میکشه به ما یادآوری میکنه که مهربونی شاید یه کار خیلی کوچیک باشه،
اما تاثیر که میذاره میتونه زنجیرهی بزرگی از خوبیها رو بسازه؛ انقدر بزرگ که محدود به یه مکان نباشه و مرزها رو هم رد کنه و به شهرها و کشورهای دیگه هم برسه.
این کتاب به ما کمک میکنه تا روی اتفاقهای کوچیک و صحنههای روزمرهی زندگی مکث کنیم و یادمون بیاد مهربونیکردن چه کار سادهای میتونه باشه.
تو این کتاب شخصیتهایی با نژادها و دینهای مختلف هستند که یادمون میآرن با این که گاهی اوقات مهربونبودن و از خودگذشتگی سخت میشه، هیچ «اما» و «اگر» و محدودیتی نداره و نتیجهای که میده خیلی خیلی قشنگ و دلچسبه.
شاید مهربونیکردن یه ظرف کلوچه برای همسایه باشه، یا غذادادن به گربههای محله. شاید دستتکوندادن برای بچهای باشه که از پنجره کوچه رو نگاه میکنه یا کمککردن به مامان برای بردن ظرفهای کثیفِ میز به آشپزخونه.
شاید مهربونی توجهکردن باشه و تعریفکردن از کفشهای جدید دوستمون.
اصلا مهربونی یعنی چی؟
شما چه کارهایی رو جز مهربونی میدونید؟